عزیزم! از تو چه پنهان، بهار در راه است
بهار با نفس مشکبار، در راه است
جوانههای سپیدار میدهند نوید
طراوتی که تویی دوستدار، در راه است
نسیم مژدهرسان، جان تازه میبخشد
سپیده با قدم زرنگار، در راه است
بگو به خاطر آشفته، در تبسم گل
قرار جان و دل بیقرار، در راه است
خبر دهید به دل خستگان تشنهی مهر
زلال عاطفهی خوشگوار، در راه است
قسم نمیخورم اما به جان منتظران
چراغ روشن آن انتظار، در راه است
اگر نه جمعه حاضر، که جمعهای دیگر
امید زمزمه دارد، سوار در راه است
از استاد: محمدجواد محبت(کرمانشاهی)